"میلاد اشتباه..."

ساخت وبلاگ
ای کاش
حاصل عشق بازی دو گرگ بودم
به وقت کسوف دردها
یک شب و یک بلندی و زوزه ای به بلندای سکوت
و خلاص

تا حاصل خود ارضایی دو انسان و لذت یک گناهو
آتش بس !!!
و این حال مزخرف

وقتی شبانه از خواب میپری
حرف هایی چال شده در سینه که در حنجره بال میزنند
به تلخی حس پشیمانی
شکنجه ای ابدی را مجبور
و با اینهمه سکوت...

مارا پس انداختند
در این زباله دانی سرد
که هر عابری را تاریخ انقضاییست...
کلاه دنیا برایم خیلی گشاد است
کاش سوار قطار ،
روح سرگردان حصر در ریل های سینه سوخته
می‌شدم و دور می‌شدم این تحقیر را...
اما
سوت قطار،موسیقی غمگین و نوستالژیک جدایی ها
سکوت پربغض و مداوم یک فاجعه را شلاق زد
که نشان از بستن بند کفش هایش دارد
خوابم از بیداری زاده شد

باااز
به راه افتاد
و من فقط دست تکان دادم...
مثل هر بار
مسافران از آنان که برای بدرقه آمده اند شادترند...

ای کاش گرگ بودم
جایی که از انسان بودن سخت خسته ام

کسی بیاید و سیفون را بکشد...
سیل ببرد حکمت خدا را!!

امیر بارانی...

۹۶/۰۳/۱۳

yelqovan...
ما را در سایت yelqovan دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirbarania بازدید : 178 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 22:34